به نام انسانیت و قسم به قلم...
هجده ساله شد!!
نوشته شده توسط lمسیح در ساعت 20:10

درس ، سربازی ، کار و درآمد!
دختر موردعلاقه اش از او توقع دارد پولدار ، قدبلند ، خوشتیپ ، خوش هیکل ، هنرمند باشد و به انگلیسی نیز مسلط باشد.
و پسرک میداند که با پول میتوان خوشتیپ و خوش هیکل و هنرمند و قد بلند شد ، اما او بجز ظاهر ، دختر را دوست دارد!
هدفش رسیدن به اوست و زندگیه بی دردسر با او حتی در خانه ای شصت متری !
امان از فیلم!
همسر آینده اش دوست دارد ، شوهرش برای زندگی اش تلاش بی وقفه کند ، از صبح تا شب سرکار باشد و موقع برگشت با نوای خوش گیتار اورا از خواب بیدار کند و بگوید ، همسرم من رسیدم ، و برود برای خودش غذا درست کند و بخوابد!
توقع دارد ، همزمان صبور و خوش هیکل باشد ، هرروز کت جدیدش را اتوشویی بیاورد ، و روزی در میان آرایشگاه برود ، دوست های دوران مجردی اش را فراموش کند ، بوی خوب بدهد ، سیکس پک داشته باشد ، غذا های بد مزه اش را با میل بخورد و زیر هزار و یک قرض و بی پولی ، خم به چهره نیارد ، و وای از این سیگار! سیگار نیز نکشد که بدترین چیز دنیاست!
حقوقش ریخته نمیشود
داد میزند
برای یک نگاه غریب ، دست به یقه میشود
خرجش را برای دیدن عشقش کم میکند
در بیکاری ، کارگری میکند و از دوست و آشنا فراریست تا مبادا اورا در لباس کارگری ببینند!
با تمام این اوصاف او عاشق دختریست که با وجود تمام گزینه های بهتر ، اورا انتخاب کرده است
مرد ، در این زندگی آرامش میخواهد !
آرامشی که تعریفش گاهی با تحریک اوست
گاهی با توجه و گاهی به دیدنش .
بیاییم همزمان با توجه به بانوان .
به مرد های واقعی نیز توجه کنیم



:: موضوعات مرتبط: هجده ساله شد!!، ،

صفحه قبل 1 صفحه بعد